اینکه می‌گویند همه چیز در انسان خلاصه می‌شود، و یا انسان محور هستی است، سخن نادرستی نیست!

چراکه تنها تفسیرگر و ادراک کننده جهان هستی، آدمی است. تنها موجودی که پا بر زمین خاکی دارد، ولی اندیشه‌اش به هیچ‌روی در جهان ماده نمی‌گنجد آدمیست. تنها موجودی که جهان را از دریچه‌ی نیک و بد و خیر و شر می‌نگرد، آدمیست. تنها موجودی که بر خلاف فرایندهای طبیعی ماده و محسوسات می‌تواند حرکت کند، آدمیست. تنها موجودی که دانش و اندیشه‌اش هیچ مرزی نمی‌شناسد، آدمیست. آدمی تنها موجودیست که به فراتر از خویش می‌نگرد. تنها موجودی که به چشم عقل، حقایق نهانی را می‌تواند دید، آدمیست. تنها موجودی که نیازهایش بی‌نهایت است و تنها و تنها بی‌نهایت می‌تواند او را سیراب سازد آدمیست و تنها موجودی که اندیشه‌ی کمال بی منتهی و رسیدن به آن را دارد آدمیست.

وه که چه پیچیده و ژرف است آدمی، عمق او تمام ناشدنی است و اندیشه و عشق‌اش سیری ناپذیر.

 اگر نیک بنگری خواهی دید که تنها کسی که جوابگوی ذاتِ متلاطم و در جوش و خروشِ آدمیست، و تنها کسی که می‌تواند پاسخِ عطش‌ها و خواسته‌های بینهایتِ وی را بدهد، همانا خالق اوست. خالقی که هست‌کننده و پرورنده و هدایت‌کننده‌ی اوست. خالقی که اول و آخر و ظاهر و باطن هستی است. خالقی که همواره با اوست و به وی نزدیکتر از هر کسی است. خالقی که هر لحظه در او آفرینشی تازه و نو ایجاد می‌کند، خالقی که همواره مشتاق و منتظرِ وی است. خالقی که همواره به دیده‌ی گذشت و عفو و نادیده‌انگاری، وی را در دامان خویش پرورش داده است، خالقی که هر لحظه در پی تدبیر امور آدمی و هدایت و رفع نیازهای اوست. خالقی که همواره و بهتر از هر کسی به دنبال تعلیم و آگاه کردن او بوده و هست و خواهد بود. خالقی که همواره بوده و هست و همواره دست در دست وی دارد. خالقی که همواره کاستی‌ها و کژی‌ها و درشتی‌های آدمی را پوشانیده، خالقی که همواره آدمی را از خواب غفلت بیدار کرده و او را هشیار ساخته. خالقی که هر آنچه آدمی نیاز داشته برایش مهیا ساخته، خالقی که آدمی را در سیمایی نیک و سیرتی بس پیچیده و ژرف ساخته و پرداخته است، خالقی که همواره حاضر است و همواره مخاطب سخن آدمیست.

خالقی که خویشتن را از چشم ما پوشانیده است ولی نیرویی چنان قدرتمند و نافذ در نهاد آدمی قرار داده که با آن می‌توان تمامی حقایق هستی و حتی خود وی را نیز ادراک و مشاهده نمود. آری عقل هدایتگر و وسیله‌ی ما برای مشاهده‌ و ادراک پروردگار است.

خالقی که با صبری بی‌مانند و شوقی بی‌کران برای تعلیم و رشد ما کوشیده و می‌کوشد، خالقی که همواره کاستی‌ها و نادرستی‌های موجودات دوپا را جبران نموده و حتی به کمال تبدیل کرده و مایه‌ی تقرب ما به خویش قرار می‌دهد. آیا برای آدمی غیر از خالق و پرورنده‌ی خویش کس دیگری هست؟!

درد بر او عرضه کن، تنها بر او عرضه کن، اغیار رها کن و اصنام بشکن، در آنان تاثیری نتوان یافت که تنها موثر در هستی، اوست، اوست طبیبی مسیحا دَم و مشفق و مشتاقِ دردمندان، در خویش اندکی تأمل کن، آیا نواقص و درشتی‌ها نمی‌بینی؟ آیا تاریکی و جهل نمی‌بینی؟ آیا مهجوریت و ضعف نمی‌بینی؟ درد خویش با وی بگو، تا تو را دوا بکند

طبیب عشق مسیحا دم است و مشفق      لیک چو درد در تو نبیند، که را دوا بکند(؟)

آدمی و تمام هستیِ او

شب (شب نوزده رمضان 98)

جبران تباهی ها... (7 فروردین 97)

خالقی ,همواره ,آدمی ,آدمیست ,وی ,موجودی ,خالقی که ,که همواره ,تنها موجودی ,موجودی که ,است خالقی

مشخصات

تبلیغات

آخرین ارسال ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

آرمان انابد αℓℓмσ∂є تاریخی فرهنگی قرآنی سقف وافل و ناگفته هایی در مورد آن قرارگاه فرهنگی انتظار امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف نور موسیقی Aparat/MusicRays آدینا سازه چرند و پرند های یک پفک نمکی دانلود رایگان کتاب وبلاگ قزوین